جک درب پارکینگ شرایطی فروش و نصب پارکینگی
توضیحات
یک روز بارانی، یک درب شکسته، و صبحِ آن روز بارانی، علی داشت دیر میکرد. قطره های باران مثل تیر به شیشه های ماشین میخوردند. دستش را روی دکمه جک درب پارکینگ فشار داد، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. دوباره و دوباره... باز هم هیچ. درب پارکینگ، مثل کوهی یخزده، بیحرکت ماند. فریاد کشید: «دیگه بسه! این جکِ قدیمی باید بره موزه!» همان شب، علی در دیوار آگهی ما را دید: **«فروش و نصب جک درب پارکینگ، حتی زیر بارونِ سیلآسا!»** فردای آن روز، تکنسین ما آمد. مردی با کلاه آبی و جعبه ابزاری که پر بود از قطعاتِ اسرارآمیز. ۴۵ دقیقه بعد، درب پارکینگِ علی، نرمتر از بالِ کبوتر بالا میرفت و پایین میآمد. تکنسین گفت: «این جکِ جدید، حتی اگه فیل روش بشینه، بازم کار میکنه!» علی پرسید: «چک صیادی میپذیرید؟» ما گفتیم: «حتی اگر چکتان را کلاغها هم امضا کرده باشند!» **پایان خوش:** حالا علی هر بار که دکمه جک را میزند، لبخند میزند. همسایه ها میپرسند: «رازِ این آرامش چیه؟» او فقط اشاره میکند به درب پارکینگی که مثل ساعت سوئیسی کار میکند!
یادداشت تنها برای شما قابل دیدن است و پس از حذف آگهی، پاک خواهد شد.